مامانیا نگرانتونم بخدا
خوشکلای مامان عسلای مامان نفس های مامان یکی یدونه های مامان کی میاین تو
بغلم بخدا از نگرانی و استرس یه روز که تکون نمیخورید دارم میمیرم بیاین میخوام
بوتون کنم بغلتون کنم کنارم بخوابید وای خدا اون لحظه دنیا ماله منه دیگه هیچی جز
سلامتی شما و بابایی رو نمیخوام
پس فردا نوبت دکتر دارم واسه اون روز لحظه شماری میکنم که برم ببینمتون صدای
قلب کوچولوتونو که تند تند میزنه (فدای صدای قلبتون بشم ) رو بشنوم الاهی که
همیشه قلبتون واسمون بتپه
دیشب تا صبح از نگرانی نخوابیدم چرا کم تکون میخورید فداتون بشم
خیلی دلم واسه بابایی سوخت صبح با استرس رفت سر کار تقصیر من بود نگرانش
کردم آخه فقط به اون میتونم نگرانیمو بگم خیلی خوب آرومم میکنه ساعت 11 صبح
زنگ زد خیلی نگرانم بود کلی باهام حرف زد و آرومم کرد
حالا منتظرم تا پس فردا برم دکتر
دوستون دارم عشقای زندگیم